دزد را ول کنیـد، معتمد را بگیریـد!
• معتمد ناطیش را #کدخدا دانست و توصیه های حکیم را تا بدانجا نادیده گرفت، که عاقبت، حکیم اورا از منصبت معتمد اهالی آبادی #عزل نمود! اما این #عزل، تازه ابتدای مسیر بود و بعدها درپی #نفوذ عوامل ناطیش در آبادی، معتمد دیگری بر منصبت اعتماد نشست، حال آنکه تنها پالان تغییر کرده بود، نه ...
• این معتمد برخلاف معتمد قبل که شمشیر را از رو بسته و نفاق آشکار کرده بود، دائماً در انظار از حکمت و درایت #حکیم گفت و در خفا بدنبال #نفاق و تحقق#تشکیک و #دوقطبی_سازی در اذهان اهالی نسبت به عدل و درایت حکیم؛ او همچون معتمد قبل، ناطیش را#کدخدا می خواند و ازاو انتظار اجابت داشت!
• اهالی اما، پس از گذشت مدتی، با توجه به #بصیرتو #اعتماد به حقانیت درایت حکیم، نسبت به#اتحاد_آبادی_و_انسجام_اهالی اهتمام ورزیدند و در نهایت، عامل #ناطیش، اینبار هم رسوا و از صحنه گردانیِ صحنه ی نفاق، خارج شد؛
◘ و مکروا و مکروالله والله خیرالماکرین (آل عمران/54)